جدول جو
جدول جو

معنی حریص شمردن - جستجوی لغت در جدول جو

حریص شمردن
(کَ دَ)
ظن حرص بردن به کسی:
چو بینند کاری به دستت در است
حریصت شمارند و دنیاپرست.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
کوچک و خرد و محقر گمان بردن. کوچک و خرد گرفتن. اندک گرفتن. اهانت. استهانت. استخفاف. تزاهد. (منتهی الارب). غمط
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ دَ)
عجیب و نادر شمردن. استغراب. رجوع به غریب شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ایلاع. اغراء. الهاج. تحریص. اضراء. اغرام. الذام. ازراف. تشویق کردن. ترغیب
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
هلع. (ترجمان عادل). الهاف. طزع. طمع. طماع. طماعیه. تطمع. لهج. ولع. فغم. اعاله. اعوال. تلهجم. خشر: هیع، هیعه، سخت حریص شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حقیر شمردن
تصویر حقیر شمردن
ترمنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شمردن
تصویر غریب شمردن
عجیب دانستن شگفت انگیز انگاشتن استغراب
فرهنگ لغت هوشیار
آزمندشدن، طمع ورزیدن، طماع شدن، زیاده طلب شدن، علاقه مند شدن، مشتاق شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد